تصویر ثابت

تنهاییم را دریاب... - ندای حرم
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا غریب‌الغربا تنهایی‌ام را دریاب...

تنهایی ام را دریاب...

آن‌جا که ایستاده بودی، همان‌جایی که روبه‌روی گنبد بود و دلت می‌خواست کفش‌ها را از پا درآوری و پابرهنه بروی تا نزدیکِ پنجره‌ی فولاد، چند بار زیر لب گفته بودی یا غریب الغربا...آن وقت همه‌ی شهر غربت بزرگی بود و این خانه، آشنایِ همیشگیِ دل. خواستی دور از شلوغی و حضورهای ناآشنا جایی برای تو باشد. فقط برای تو... 

تنهایی ام را دریاب...
حتی اگر گوشه‌ی صحنی باشد و کنج محدوده‌ی نقش‌خورده‌ی فرشی. خستگی‌ات را پهن کرده بودی روی آن و زیارتنامه را باز کرده بودی. چند فراز خوانده بودی که اشک‌هایت سُر خوردند و تنهایی‌ شکل دیگری به خود گرفته بود...

تنهایی ام را دریاب...
می‌خواستی دوباره قسم‌اش بدهی، به غریب بودنش، به غربت حرمِ پرازدحام‌اش و بغض‌ات مثل شکوفه‌ای باز شده بود. خودت بودی و او بود. تنها بودی و نبودی. خلوت‌ات لبریز بود. و محدوده‌ی کوچک فرش، کنجی شده بود برای بازگفتن دردهایت به مهربان‌ترینی که حضورش دائم است و گرفتن دریا دریا آرامش از او.


تاریخ : شنبه 94/6/7 | 4:42 عصر | نویسنده : شهید زنده | نظر

  • زیبا مد | سبزک | تبلیغات متنی
  • پشتیبانی



    
    پمپ بنزین | یاس تم
    وصیت نامه | آلودگی هوا
    چهل شاخص | موسیقی
    کد پرش به بالای صفحه وب